بخند !
لبخند های تو
سیب است؛ جاودانگی ست !
+ نوشته شده در سه شنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 9:38 توسط م.جواد مردانی
|
لبخند های تو
سیب است؛ جاودانگی ست !
دست هات
آرزوی محال !
با کدام عاشقانه
پاییز شدم
پیر شدم
زرد شدم
...
فرو ریختم...؟
نه خدا م
نه اسرافیل م
و نه انسان چندان بزرگی..
...
پس بهارت را از من نخواه !!!
بیژن و ویس و خسرو و فرهاد؛ نام های تو اند حضرت عشق!
نام هایی که توی دفتر شعر همه را خوانده ام همیشه جواد ...
همه چیز تمام خواهد شد
حتی شعر های نیمه کاره ام
چادرت را درآر و بلند شو ...
...
آغوش هام نباید قضا شود !
حکایت مزرعه ی گل آفتابگردانی شدم که
چشم دیدن خورشید را ندارد ...